شعری از من-مثل تو

ساخت وبلاگ

مثل پشه ای که از مرگ میترسد

نگران روزهای بارانی ام

پس بگذار تنها بمانم

درست مثل خودت

که روزهایت درد میکند

و وقتی گریه ات میگیرد

سردی هوا را بهانه میکنی

از من نترس

و از این هوای 2نفره

که قول میدهم

چشمهایم را بر ندیدنت ببندم

ولی نمیتوانم

نمیتوانم مثل تو باشم

اصلن چقدر سخت میشود

مثل تو بودن 

و مثل تو ماندن

میدانم

روزی که خاطره هایم سرما خورده بودند

و کسی داشت از پشت پنجره

برگها را رنگ میکرد

و یک نفر داد میزد:پاییز است-پاییز

انگار درد میگرفت

اعصاب درهم درخت را

و جیغ میکشید قلب سنگی خیابان

و من مانده ام

که شاید دارم مثل تو میشوم

درست همانقدر خیالی

درست همانقدر دور

درست همانقدر دروغگو

راستی چرا یادم رفته بود بگویم

یکروز که خوابم برده بود

و خواب خوابهای ترا میدیدم

جادوگر سیاه شب 

مشقهای شبم را خط زد

و من دروغ گفتم به معلم ریاضی

و فرار کردم از حجم

و فرار کردم از تخیلات ترسو

وقتی همه داد میزدند:او میداند-او میداند

و من از قانون زاویه بیزارم

پس زود شال گردنم را پس بده

که میترسم حرفهای تکراری

تنهایی مرا اثبات کنند

که میترسم مثل تو شوم

درست همانقدر خوب

درست همانقدر شجاع 

درست همانقدر تنها

نوشته شده در:30/9/1393

من یک نویسنده هستم....
ما را در سایت من یک نویسنده هستم. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mousai905 بازدید : 47 تاريخ : سه شنبه 16 خرداد 1396 ساعت: 12:47