یادداشت113-آنکس که شجاع نبود...

ساخت وبلاگ

حقیقت محض:من ترسو ترین آدمیم که تو عمرم دیدم....

بالاخره امروز خانم"ط"رو دیدم.من و سمیه سرزده و یواشکی رفتیم دفترش ،من توی راه پله ها بودم به سمیه گفتم در بزن،تا صدای پاش اومد سمیه گفت بدو بدو

خانم "ط"تا مارو دید رنگش شد مثل بادمجون.هول شده بود،انتظار نداشت منو ببینه،ترسو اصلا به من نگاه نمیکرد.

خلاصه بهش گفتم چرا پولمو نمیدی؟چرا؟یه ماه شده،من چیکار کنم که تو نداری؟گفت شمارتو دادم به کسی که ازش

پول طلب دارم هرچی که شد بده بهت،گفتم داری یه ماهه همینو بم میگی،اصن چرا باید شماره ی منو به هر کسو ناکسی بدی....

گفتم فقط تا آخر هفته...

ولی حقیقت محض اینه که من خیلی ترسیده بودم،قلبم تو دهنم میزد،عرق کرده بودم،ترسیده بودم و خانم "ط"هم!

ولی مامان شمارشو ازم گرفت و با گوشی خودش بش زنگ زد و گفت:"ط"تو یه دزدی...درست هم ردیف کسی که یه گاو میدزده....

قرار شد فردا برم اداره ی کار و شکایت کنم،اونجا میتونم با 20روز تاخیر کل پولمو بگیرم...

حقیقت محض :مهدیه بداخلاق ترین دختر دنیاست...

با دوست مریم بدرفتاری کردم،اون هیچ کار بدی نکرده بود ولی من الکی ازش خوشم نمیومد و هی با حرفام ناراحتش می کردم،مطمئنم که اون هیچوقت به خونمون نمیاد...مهدیه تو خیلی آشغالی...

کتاب های "مردی به نام اوه"اثر فردریک بکمن،"اینجه ممد"اثر یاشار کمال رو خوندم،و حالا هم دارم داستان های طنز عزیز نسین نویسنده ی ترک رو میخونم...

خدایا بهم کمی شجاعت و کمی بیشتر اخلاق اعطا کن...

شروع هفته رو با چه طعمی دوست داری؟

چای بهار نارنج به همراه کاپ کیک مریم پز

من یک نویسنده هستم....
ما را در سایت من یک نویسنده هستم. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mousai905 بازدید : 17 تاريخ : پنجشنبه 14 ارديبهشت 1396 ساعت: 1:11