یادداشت 111-در ساحل

ساخت وبلاگ

مردم میگن "این کیه که با پنجه ی کثیفش گلوی منو فشار میده و نمیزاره نفس بکشم؟کیه که چراغا رو خاموش کرده و نمیزاره که ببینم؟ای وای خدایا اون کیه که داره عمر منو کوتاه میکنه....؟!"

دوستان لطفا برای یه دقیقه چراغا رو روشن کنید!مرسی

ببین مردم عزیز ،اون کسی که در واقع خرخره ات رو گرفته دستای خودته....حالا راحت باش....

در هفته ی جاری من و فرش جانم به اتاق طبقه ی بالا نقل مکان کردیم،احساس میکنم خیلی آزار دهنده شده بودم،هرچند که برام سخت بود ،رفتم تا عزیزامو نرنجونم...

چندتا کتاب خیلی خوب خوندم،"بادبادک باز"اثر نویسنده ی افغان خالد حسینی،"و کسی نماند جز ما"اثر کالین هوور و حالا هم که دارم "مردی به نام اوه"اثر فردریک اولمن رو میخونم....فوق العاده ان ...بیش از حد....میدونی ...دوتای آخرش رو با پول عیدی خریدم واسه ی همین بایدم فوق العاده باشن...

فرش جانم دیگه داره تموم میشه ،فقط 360 تا مونده از 989تا...روزی 5رج دارم میبافم تا هرچه زودتر تموم شه....به امید خدا....

گاهی وقتا آدمها دوست دارن خاص باشن،بیان توی چشم،همه ازشون هی تعریف کنن و فکر کنن که خیلی کولن...ولی وقتی ادم خاص نباشه و بخاد خودشو خاص نشون بده اونوقت اوضاع میپیچه بهم و فرد مورد نظر میشه تافته ی جدا بافته ...مهدیه خودت باش!

حالا که نشستم تو ساحل ،اوضاع بهتر شده...کمتر بد میشم....بیشتر عاشق خانواده ام شدم و این عالیه....

آخر هفته رو با چه طعمی دوست داری؟

شربت آبلیمو با یخ اضافه 

من یک نویسنده هستم....
ما را در سایت من یک نویسنده هستم. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mousai905 بازدید : 19 تاريخ : پنجشنبه 14 ارديبهشت 1396 ساعت: 1:11