یادداشت109-ریشه ی کوچک

ساخت وبلاگ

چرا دوره زمونه جوری شده که دیگه نمیشه به کسی اعتماد کرد؟این موضوع منو غمگین میکنه.

خانم "ط"بالاخره پول منو نداد.دیگه بی خیالش شدم فقط میخام مدارکم رو پس بگیرم و برم.

مریم از دوستش یه خرگوش پیر و کثیف و شپشو گرفته و اورده خونه اسمشم گذاشته فندق!حالم از خرگوش زشتش بهم میخوره ،روزی 25بار میرینه....

رفتم بیمارستان و واسه مامان وقت ویزیت برای عمل چشم گرفتم.نمیخام بشم شبیه کسی که همش منم منم میکنه ولی همش شبیه یه طبل توخالیه....این داستانا منو ضعیف میکنه...

سبزی هایی که تو گلدون کاشته بودم بزرگتر شد،ولی هنوزم خوب رشد نمیکنه.حتی سبزی ها هم توی محیط های کوچیک ریشه نمی دوونن...

من یک نویسنده هستم....
ما را در سایت من یک نویسنده هستم. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mousai905 بازدید : 18 تاريخ : پنجشنبه 14 ارديبهشت 1396 ساعت: 1:11