-زندگی به چشم ما
وحشی بود و طعمی نامنتظر داشت
و دوست دارم که خوشبختی در اینجا باشد
همچون شکوفه هایی که بر گور میروید
-آه؛پروردگارا!کاری کن که برای مردن منتظر مرگ نمانم!
-ناتانائیل !تو را برای آنکه چون من نیستی دوست دارم
-اعمال ما وابسته به ماست،همچون پرتو فسفر به فسفر؛راست است که درخشش و شکوه ما از این اعمال است؛اما این امر صورت نمی پذیرد مگر به بهای فرسایش ما..
-زندگی میتواند زیباتر از آن چیزی باشد که مردمان به آن رضا میدهند
-تاکنون زیاده محتاط زیسته ام،باید بی قانون بود تا بتوان از قانونی تازه پیروی کرد
-از روزی که توانستم به خود بقبولانم که نیازی به خوشبختی ندارم ،خوشبختی در وجودم آشیان کرد
-به خوشبختی خویش همچون وظیفه ای گردن نهاده ام
-خوشبختی من در این است که بر خوشبختی دیگران بیفزایم،برای خوشبخت بودن نیازمند خوشبختی همگانم
من یک نویسنده هستم....برچسب : نویسنده : 5mousai905 بازدید : 21