یادداشت123-فصل جدید

ساخت وبلاگ

اوه این انتخابات چه میکنه!!!!اینجا ستاد اونجا ستاد....چه خبره واقعن؟مطمئنی که قدرت اصلی دست مردم نیست؟

ناهار .شام.صبحانه...جشن...بزن و بکوب...چهره ی جدید شهر....شادی و آواز....شبیه یه آرمان شهر شده شهرمون....چرا ناهار و شام میدن؟یعنی هرکی غذاش خوشمزه تر باشه یا تبلیغات بیشتری کنه آدم با کفایت تریه؟!

بهش فکر نکن....!

خبرای جدید و بد سرم هوارن....نمیخام افسرده بنویسم و حال همه رو بد کنم....اما چاره چیه که این زندگیه ...

مامان اخراج شد!!!به خاطر عمل چشمش...خیلی بده آدمو وقت سلامتیش بخان و موقعی که دردمند شد جاشو عوض کنن....می دونی ...این اسمش انسانیت نبود...

مریم هم به جرگه ی بازاریابان پیوست...یه کاری که من ازش سر در نمیارم چرا باید 4روز تموم صبر کنیم تا سفارشامون از تهران برسه...من اینو درک نمیکنم ...

دیگه بیش از این حرف نمیزنم....چیزی به ذهن نداشته ام نمیرسه...

کتاب جدید-روزهای جدید-ناهار نپخته-روز ابری...و زندگی که همچنان ادامه دارد...

من یک نویسنده هستم....
ما را در سایت من یک نویسنده هستم. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mousai905 بازدید : 63 تاريخ : چهارشنبه 27 ارديبهشت 1396 ساعت: 20:19